ایسنا:خصوصیسازی فوتبال در غیاب شبکههای تلویزیونی ورزشی خصوصی!
شهرام
قویدل مالک باشگاه داماش گیلان در برنامه اخیر "سکو" در شبکه باران
(4/8/1391) از تقویم ورزشی پخش مسابقات لیگ برتر شکایت کرد و گفت که پخش
همه مسابقات فوتبال باشگاهی ایران چه در لیگ برتر و جام حذفی دایر مدار
زمان مسابقات دو تیم پرسپولیس و استقلال در کشور است و این سیاست رسمی
تلویزیون ظلم انکار ناپذیری در حق دیگر تیم های باشگاهی کشور است.
وی
تاکید کرد که ساعت برگزاری دیدار های تیم های شهرستانی براساس زمان دیدار
های دو تیم استقلال و پرسپولیس تنظیم می شود و همین امر موجب شده است تا
سایه بازی های این دو تیم بر همه تیم های باشگاهی کشور سنگینی کند.
به
گزارش ایسنا، برنامه "سکو" در شبکه باران در هفته ای که گذشت به موضوع
زمینه های حضور بخش خصوصی در فوتبال ایران اختصاص داشت که قویدل در این
برنامه رسما اعلام کرد که زمینه های حضور بخش خصوصی در فوتبال کشور به
عنوان یک صنعت و تجارت یا اصلا وجود ندارد و یا آن که بسیار کم رنگ است.
ادعاهای
مالک باشگاه داماش گیلان به هیچ وجه بی اساس نیست و منطبق با شرایط کنونی
"اقتصاد ورزشی" ایران است اما به نظر می رسد در بررسی حضور بخش خصوصی در
ورزش فوتبال یک نکته اساسی مورد غفلت قرار گرفته است و آن این است که بدون
حضور "شبکه های خصوصی تلویزیونی ورزشی" موضوع حضور بخش خصوصی در فوتبال
کشور و دیگر رشته های ورزشی کاملا بی معنا است و در حقیقت تمام دست
اندرکاران و مشوقان حضور بخش خصوصی در ورزش کشور اعم از قانونگذاران و
مجریان و رسانه های گروهی ، ستون اصلی حضور بخش خصوصی در ورزش به خصوص
فوتبال را نادیده گرفته اند و همین امر باعث شده است تا همه طرح های گسترده
برای فعالیت بخش خصوصی در فوتبال کشور یا به دیوارهای مسدود برخورد کرده و
یا آن که در میانه راه عطایش را به لقایش بخشیده اند و از این بخش پرهزینه
فرار کرده اند.
اما ارتباط حضور بخش خصوصی در ورزش فوتبال چه ارتباطی با "شبکه های ورزشی خصوصی" دارد؟
همه
به خوبی می دانند که منبع اصلی درآمد باشگاه های بزرگ دنیا پخش تلویزیونی
است که سالیانه صدها میلیون دلار یا یورو نصیب باشگاهای فوتبال جهان می
کند. در کنار این امر تبلیغات کالاهای صنعتی یا خدمات تجاری توسط باشگاه
های دنیا دومین منبع مهم درآمدهای آنها را تشکیل می دهد. پس از این دو
آیتم، نقل و انتقال بازیکنان و فروش آنها بین باشگاه ها ، فروش کالاهای
ورزشی توسط باشگاه ها و فروش بلیت از محورهای دیگر درآمدزایی باشگاه های
متمول خصوصی دنیا به شمار می رود.
برای تشخیص دقیق تر موضوع به شرایط در عرصه "تلویزیون و فوتبال" به ایران باز می گردیم.
در
ایران فقط تلویزیون رسمی کشورمان"سیمای جمهوری اسلامی ایران" حق پخش رقابت
های فوتبال باشگاهی در ایران را دارد. معنای آن این است که اصل رقابت در
پخش تلویزیونی در کشور کاملا محو و متلاشی است از همین رو "سیما" با یکه
تازی در این امر می تواند هر قیمتی را برای پخش مسابقات در کشور تعیین کند.
به دلیل همین یکه تازی "سیما" باشگاه ها در "در آمدهای تبلیغاتی و جذب
اسپانسر" نیز با دست های نیمه خالی مواجه می شوند زیرا خروجی هر گونه عقد
قراردادی از سوی باشگاه ها با شرکت های صنعتی و تجاری در "جعبه تلویزیونی"
ظاهر می شود. به این نکته توجه داشته باشیم که وقتی شرکتی به منظور
اسپانسری تیمی با باشگاه ها قرارداد امضاء می کند تا نام محصول یا شرکتش بر
پیراهن تیم ها حک شود، نگاه آن شرکت فقط به حضور چند هزار نفری تماشاچی در
استادیوم ها نیست بلکه نگاه اصلی و استراتژیک این شرکت ها به پخش های
تلویزیونی است. این همان سیاست حاکم در رابطه میان باشگاه های فوتبال و
شرکت های صنعتی و تجاری در دنیا است.
فرض بگیرید شرکت "د" اسپانسر رئال
مادرید و شرکت "ش" اسپانسر بارسلونا در اسپانیا هستند و قرار است این دو
فردا الکلاسیکو را در بارسلون برگزار کنند. ظرفیت حضور تماشاچی در ورزشگاه
نیوکمپ فرض کنیم حدود نود هزار نفر است . آیا دو شرکت "د" و "ش" میلیونها
یورو با این دوباشگاه قرار امضاء می کنند تا فقط تبلیغاتشان بر روی پیراهن
دو تیم در حضور این نود هزار نفر به نمایش در آید؟ به یک فرض دیگر توجه
کنیم. فرض بگیریم که بارسلونا در طول فصل 50 مسابقه رسمی در حضور نود هزار
تماشاگر برگزار می کند که مجموع این تماشاچیان در طول یک فصل برابر با
تعداد چهار میلیون و پانصد هزار نفر است . آیا شرکت طرف قرار داد با
بارسلونا فقط برای همین تعداد تماشاچی در طول یک فصل دهها میلیون یورو به
بارسلونا پرداخت می کند؟ پاسخ صد در صد منفی است چرا که نگاه شرکت طرف
قرارداد با بارسلونا در وهله اول به پخش تلویزیونی است. اما چرا؟ دلیل آن
روشن است . حالا فرض کنید که بازی های بارسلونا از طریق شبکه های تلویزیونی
برای هر بازی در هر فصل ( که طبق فرض ما 50 بازی است ) حدود 200 میلیون
نفر در سراسر دنیا بیننده دارد که این رقم در طول یک فصل کامل برابر با ده
میلیارد بیننده خواهد بود. طبیعی است که هم شرکت طرف قرارداد و هم بارسلونا
در زمان عقد قرارداد به این "عدد بیننده" تکیه می کنند نه تماشاچیان حاضر
در ورزشگاه ها . همین وضعیت در عقد قراردادهای تبلیغات جانبی برای بارسلونا
مورد نظر قرار می گیرد و به همین دلیل است که می گوییم شاهرگ اصلی حیات
باشگاه های فوتبالی سرشناس دنیا "پخش تلویزیونی" است. در این میان هر یک از
شبکه های تلویزیونی دنیا که تقریبا همه آنها خصوصی هستند وارد رقابت شده
تا یکی از آنها برنده این رقابت تجاری در "جهان صنعتی فوتبال" شوند.
اما
این حالت در کشور حدودا 80 میلیونی ما اصلا وجود ندارد زیرا شبکه های
خصوصی وجود ندارند. بسیاری از تیم های باشگاهی فقط زمانی امکان حضور سراسری
در خانه های ایرانیان را دارند که بازی های آنها در مقابل دو تیم پرسپولیس
و یا استقلال باشد این در حالی است که حتی این دو باشگاه نیز به حق واقعی
خود از پخش تلویزیونی نیز دست نمی یایند.البته سیمای ایران تلاش کرده است
تا در مقابل این "غیاب تلویزیونی" شبکه های استانی را "محک" قرار دهد اما
همه کارشناسان رسانه ای می دانند که شبکه های استانی هرگز پاسخگوی نیاز
اقتصادی باشگاه های فوتبال کشور به عنوان "منبع تجای" نیستند و هرگز نمی
توانند جای خالی "شبکه های تلویزیونی خصوصی ورزشی" را پر کنند به خصوص این
که از نظر فنی و پخش تلویزیونی اکثر شبکه های استانی وضعیت نامطلوبی دارند.
حالا فرض کنیم تیم فوتبال سپاهان،تراکتورسازی یا تیمی شهرستانی مثل
داماش گیلان می توانند تمام بازی های خود را در شبکه ای سراسری به نمایش در
آورند و در همین راستا می توانند وارد عقد قرارداد تبلیغاتی با شرکت های
صنعتی و تجاری شوند. در این حالت آیا وضعیت عقد قرارداد اقتصادی آنها با
شرکت های صنعتی و تجاری که قصد تبلیغات محصولات خود در ایران و خارج از
ایران را دارند، متفاوت نخواهد بود؟ آیا همین امر منجر به استقلال اقتصادی
این باشگاه ها نخواهد شد؟
این همه در حالی است که به دلیل حضور لیگهای
فوتبال برتر، فوتبال دسته یک ، سوپر لیگ والیبال و دسته اول ، لیگ برتر
بسکتبال و دسته اول ، لیگ سراسری کشتی ، لیگ هندبال ، تورنمنتهای بین
المللی فوتبال،والیبال، بسکتبال، کشتی و ... در ایران و برنامههای
حاشیهای آن، کشورمان به راحتی ظرفیت ایجاد حداقل سه شبکه تلویزیونی خصوصی
ورزشی را دارا است. از سوی دیگر به نظر می رسد هنگامی که "رسانه تلویزیون"
در قانون اساسی منحصرا در دست دولت قرار گرفت ، قانونگذاران نگاه اولی خود
را معطوف به تلویزیونی کرده بودند که با سیاست و اداره سیاسی کشور همراه
بود و هنوز موضوعی تحت عنوان شبکههای ماهواره ای و گسترش ارتباطات در فضای
حقیقی و مجازی وجود خارجی نداشت اما اکنون به نظر می رسد با اعمال
تعدیلاتی قانونی و حقوقی در قانون اساسی می توان راه ایجاد شبکههای خصوصی
ورزشی در کشور را فراهم کرد تا از این طریق سالیانه ضمن جذب میلیونها
مخاطب جوان ، صدها میلیارد تومان را در چرخه "اقتصاد – صنعت – تجارت –
ورزش" به گردش در آورد و معزل بزرگ "خصوصی سازی ورزش" و به خصوص "ورزش
فوتبال" در کشور را حل کرد و حقوق اساسی باشگاه های فوتبال و دیگر رشتههای
ورزشی را به آنها بازگرداند.
همچنین این امر سبب می شود صدها میلیارد
تومان از سرمایههای سرگردان داخلی جذب این بازار جدید رسانهای شده و
بسیاری از نیروهای کاردان و مدیر کشور در عرصه "رسانههای دیداری" نیز وارد
بازار کار رسانهای جدید شده و پنجرههای جدیدی از ورزش ایران در عرصه
جهانی از طریق گسترش این شبکهها به شبکههای ماهوارهای جدید ایران ایجاد
شود. نتیجه طبیعی شکلگیری شبکههای خصوصی ورزشی ارتقاء سطح کیفی کار و
پخشهای تلویزیونی با استانداردهای حال حاضر جهانی است که ضعف در آن در
شبکههای ملی و استانی کاملا مشهود است.
در پایان به نظر میرسد بسیاری
از کارشناسان هم اکنون با این گزارش هم عقیده هستند که توسعه ورزش خصوصی و
به خصوص فوتبال ارتباط دقیق و حیاتی با پخش تلویونی دارد که بهترین نام
برای آن "شاهرگ اقتصادی ورزش خصوصی" در کشور است و بدون این فاکتور مهم،
برنامه خصوصی سازی ورزش راه به جایی نخواهد برد و در کشور عقیم خواهد ماند.